قدس آنلاین- آمارهای رسمی پزشکی قانونی، حاکی از تشکیل روزانه ۱۶۰۰ پرونده نزاع در کشور است؛ به طوری که بر این مبنا، دست کم در هر ساعت ۶۶ نفر از مردم با هم درگیر شده و کارشان به دادگاه و گاه بیمارستان کشیده میشود.
تنها در سال گذشته حدود ۵۵۰ هزار مورد نزاع به سازمان پزشکی قانونی کشور گزارش شده و کلان شهرهایی چون تهران، مشهد و اصفهان به ترتیب صدرنشین این جدول بودهاند.
شاید در بدو امر مواجهه با این قبیل آمار جالب باشد، اما بی شک در بطن آن اندوه و نگرانی مضاعفی وجود دارد که در گستره وسیع جامعه قابلیت تبدیل به یک دغدغه فراگیر ملی را دارد.
شنیدن این آمار آن هم به لطف وجود و نفوذ گسترده شبکههای اجتماعی بتدریج در حال تبدیل شدن به یک مسئله کاملاً عادی است و حال آنکه باید این سؤال را برای ما به یک دغدغه تبدیل کند که براستی چرا شاهد این حجم از خشم و نزاع در جامعه هستیم و اینکه به هر حال رشد زندگی مدرن در شهرها به خصوص کلانشهرها تا چه حد در تحقق این مسئله مؤثر بوده است و پرسش مهمتر اینکه براستی چه باید کرد؟
قبل از پاسخ به پرسش نکته ظریفی که وجود دارد، این است که نباید اجازه دهیم این قبیل آمارها به مسئلهای تکراری و عادی تبدیل شود؛ بلکه میبایست ذهن جامعه را نسبت به آنها همواره حساس نگاه داشت، چه آنکه در غیر این صورت با هر نوع برنامه ریزی و دستورعملی هم نمیتوان به حداکثر نتایج دلخواه در امر مقابله دست یافت.
آنچه مسلم است اینکه پرخاشگری به عنوان نوعی واکنش فیزیکی بر اثر خشم و نابردباری ریشهها و زمینه هایی دارد که از آن جمله باید به مشکلات اقتصادی، حاشیه نشینی و نیز رشد آسیبهای اجتماعی و بخصوص کمرنگ شدن باورهای اعتقادی و اخلاقی اشاره کرد.
البته نباید از شرایط محیطی همچون آلودگی هوا، آلودگیهای صوتی و نیز افزایش استرس و تنشهای شغلی و به تبع آن نگرانی و دلهره نسبت به وضعیت آینده در این بین غافل بود، اما به نظر میرسد که کاهش سعه صدر در برابر ناملایمتیها سبب شده که آستانه تحمل بسیاری از مردم بویژه نسل جوان پایین آمده و نتیجه آن چیزی شود که امروز آمارهای رسمی نهادهایی چون ناجا و دستگاه قضایی بخشی از آنها را برای ما آشکار میکند.
در این بین، بی گمان تقویت باورهای دینی سبب افزایش آرامش در افراد و تقویت قوه خویشتنداری آنها میشود و این موضوع به طور مستقیم در کاهش تنشها و عصبانیتهای فردی و اجتماعی بسیار مؤثر است؛ باورهایی از جنس اعتقاد به حضور و کمک خداوند در زندگی، تمسک به دامان اهل بیت(ع) و اُنس با قرآن در مواجهه با سختیها و مشکلات و نیز اهتمام به سبک زندگی دینی در همه عرصهها بخصوص در نوع حضور در اجتماع.
از سوی دیگر به نظر میرسد که ما باید ابتدا در نهاد خانواده و سپس مدارس به کودکان و نوجوانان مهارتهای ارتباطی لازم را در جامعه آموزش دهیم که در این خصوص نیز با وجود تلاشهای صورت گرفته در سالهای اخیر هنوز گامهای اساسی و بایسته برداشته نشده است که این مهم همت مسئولان، مردم و رسانه را در این باره میطلبد.
نکته حایز اهمیت دیگر اینکه متأسفانه در سالهای اخیر تا حدی فرهنگ عذرخواهی کردن و گذشت کم شده است، به این معنا که گاه یک رفتار ناخواسته و یا از روی غفلت اگر با یک عذرخواهی ساده پایان نپذیرد به یک تنش جدی و خطرناک تبدیل میگردد.
فرهنگ سازی در این باره البته یک شبه محقق نمیشود، اما با ابزارهای فرهنگی و رسانهای و تکیه بر آموزههای دینی در این خصوص آن هم در بازه زمانی میان مدت و بلندمدت میتوان اُمید به ترویج فرهنگ عذرخواهی در جامعه و تقویت روحیه گذشت و سعه صدر در مواجهه با ناملایمتیها را داشت.
نظر شما